آن قدیم ها اگر دختری پا به پای درس و کتاب و مدرسه از آشپزی، خیاطی، آرایشگری، گلدوزی و بچه داری هم سررشته داشت توی فامیل و آشنا زبانزد خاص و عام می شد و تعریف همه دنبالش بود که: دختر فلانی از هر انگشتش هنری می ریزد.
پسرها هم اگر بازیگوشی را کنار می گذاشتند و همت می کردند درس و مدرسه را تا دیپلم گرفتن ادامه می دادند و تابستان ها هم وردست پدر یا استاد مکانیکی، نجاری و نقاشی می آموختند همه می گفتند که آینده اش تضمین است.
چون بعد سربازی بیکار نمی ماند و می تواند خرج یک خانواده را بدهد. اگر هم دانش آموز درس خوانی بود که خانواده حلوا حلوایش می کردند و می گفتند که باعث افتخارشان است.
اما حالا اوضاع فرق کرده. دیگر نه آشپزی و خیاطی نشانه هنرمند بودن دخترهاست و نه سردرآوردن از مکانیکی ماشین و کارهای برقی و فنی تضمینی برای آینده پسرها. حتی دانشگاه رفتن هم دیگر چیز جدیدی نیست که بشود با آن به کسی فخر فروخت، چون این روزها چندتایی دختر و پسر دانشجو توی جمع فامیل پیدا می شود.
این روزها خوب که نگاه کنی در هر خانواده ای دخترها و پسرها در هر رده سنی که باشند چند تا کتاب زبان زده اند زیر بغل شان و از هفت روز هفته پنج روزش را می روند کلاس آموزش زبان!
وقتی انگلیسی از مد می افتد
تا همین چند سال پیش وقتی می شنیدیم دختر یا پسر فلان دوست، آشنا یا فامیل بعد از مدرسه کلاس زبان می رود آن هم زبان انگلیسی، حسابی توی دلمان تحسین اش می کردیم که خوش به حالش تا چند وقت دیگر فلانی انگلیسی را مثل بلبل چه چه می زند، اما حالا دیگر یاد گرفتن زبان انگلیسی خیلی دم دستی شده یا شاید هم بهتر باشد بگوییم از مد افتاده.
نه این که همه ایرانی ها انگلیسی را فول شده باشند بلکه به این دلیل که الان وضع کمی تغییر کرده، چون این روزها اگر توی یک جمع کسی یک کلمه انگیسی صحبت کند، چند نفر هستند که با یک جمله جوابش را بدهند تا به بقیه بفهمانند که بله این همه کلاس زبان انگلیسی رفتن بی فایده نبوده است.
پس دخترها و پسرها و البته به تشویق خانواده ها خیلی ها ترجیح می دهند بروند سراغ زبان های جدید که هر کسی آن را بلد نیست، این طوری اگر کسی توی جمعی از شما پرسید که چه زبانی می خوانید شما می توانید با افتخار توی هر جمعی پز بدهید و مثلا بگویید آلمانی یا اسپانیایی آن هم با اطمینان کامل از این که عمرا در آن جمع کسی مثل شما این زبان را بلد باشد!
کلاس زبان از گهواره تا...
تب آموزش زبان های خارجی این روزها یک مسابقه پنهانی بین خانواده ها راه انداخته است.
همین که دختر و پسرشان سه سالش تمام می شود پدر و مادر به این فکر می افتند که اگر می خواهند فرزند دلبندشان آینده روشنی داشته باشد، بهتر است از قافله عقب نمانند و تا دیر نشده برای دستگرمی هم که شده توی یک کلاس زبان ثبت نامش کنند فعلا پایه انگلیسی اش را تقویت کنند تا وقتی کمی راه افتاد کنار انگلیسی یک زبان جدید هم یاد بگیرد برای این که همزمان با تکنولوژی روز دنیا پیش برود.
اینها همان بچه هایی هستند که تا چند سال بعد نه آنها دست از سر زبان برمی دارند نه زبان دست از سر آنها برمی دارد. در این میان آنهایی که زرنگ تر و باهوش ترند تلاش می کنند در این فاصله علاوه بر زبان انگلیسی یا فرانسه یکی دو تا زبان خارجی دیگر را هم زخمی کنند. یعنی چند ترمی هم می روند سر کلاس چند تا زبان خارجی دیگر تا وقتی کسی از آنها پرسید با افتخار بگویند که علاوه بر انگلیسی به چند زبان زنده و مرده دیگر دنیا هم آشنایی دارند.
از ایتالیایی و روسی تا آفریقایی و سواحیلی
زندگی توی این دهکده جهانی حالا دیگر مرزها را از میان برداشته و مردم در طول زندگی شان ممکن است به دلایل گوناگون از کار و تحصیل گرفته یا ازدواج و حتی سفرهای تفریحی برای مدتی را در کشور دیگری جز وطن خود زندگی کنند.
این شرایط باعث شده مردم دنیا آشنایی با زبان ها و گویش های کشورهای مختلف را یک ضرورت بدانند. در این میان آموزشگاه های زبان پاسخی به این نیاز هستند. حالا چند سالی است تب یادگیری زبان های خارجی در کشور ما نیز بالا رفته است.
از زبان انگلیسی و فرانسه بگیرید تا آلمانی و عربی. در این میان، هر چه می گذرد کار و بار آموزشگاه های زبان هم بیشتر رونق می گیرد و دامنه فعالیت شان هم گسترده تر می شود.
آموزشگاه های زبان هم در این میدان تلاش می کنند تا گوی سبقت را از یکدیگر بربایند. اگر تا همین یک دهه پیش آموزشگاه های زبان بیشترین تمرکزشان روی آموزش چند زبان متداول و پرکاربرد روز دنیا بود، اما در چند سال اخیر این آموزشگاه ها می کوشند زبان های جدیدی را به آموزش های خود اضافه کنند چرا که علاقه مندان به فراگیری زبان هایی که ممکن است نسبت به انگلیسی کم کاربردتر باشد هم در دنیای امروز کم نیست. چینی، ژاپنی، ارمنی، اردو، سواحیلی، اسپانیایی، روسی، ایتالیایی و...
مشتری های آموزشگاه های زبان های خارجی که علاقه مند یادگیری این زبان ها هستند، هم می توان به چند گروه تقسیم کرد: آنهایی که به دلیل شرایط کاری یا تحصیلی مجبورند برای مدتی در یک کشور دیگر اقامت کنند، پس ناچارند در یک دوره فشرده زبان موردنظر آن کشور را حتی به طور دست و پا شکسته فرا بگیرند.
گروه دوم آنهایی که قرار است به دلایلی همچون ازدواج برای همیشه مقیم آن کشور شوند و ترجیح می دهند قبل از سفرشان حداقل دست و پا شکسته هم که شده با زبان آن کشور آشنایی داشته باشند.
اما گروه سوم با دو گروه بالا کمی متفاوت هستند آنها همان هایی هستند که نه از روی اجباری که شرایط زندگی برایشان رقم زده بلکه صرفا به دلیل علاقه ای که به آموختن یک زبان جدید دارند سراغ فراگیری یک نوع زبان خاص می روند. البته روحیه تنوع طلبی هم در این افراد قوی است و استدلال بیشتر آنها هم این است که چند سال توی مدرسه و بعد هم چند واحد توی دانشگاه زبان انگلیسی خواندیم بس نبود، حالا دیگر وقت آن رسیده که یک زبان جدید و به روزتری را فرابگیرند که کمتر کسی برای یادگرفتن آن سراغش می رود مثل زبان آفریقایی، سواحیلی، اردو، چینی، ژاپنی، ایتالیایی، روسی و..
بعضی ها ترجیح می دهند آب را از سرچشمه بردارند! این گروه بیشتر شامل پشت کنکوری ها می شوند، یعنی همان هایی که وقتی دفترچه انتخاب رشته دانشگاه دستشان می رسد اولین کاری که می کنند این است که بروند سراغ بخش زبان های خارجی و یکی از گزینه های پیشنهادی را انتخاب کنند.